👈 فیلیپ کاتلر، پدر بازاریابی مدرن، مفهوم بازاریابی جانبی را به معنای «جایگزین کردن محصولی ابداعی به جای محصولات فعلی، بر اساس ترکیبی از نیازها و یا موقعیتهای خاص مشتری»، توسعه داده است
👈 برای مثال، پمپ بنزینهای بین راهی یک دهه پیش را در نظر بگیرید. در این پمپ بنزینها، فقط یک سری پمپ و چند کارگر وجود داشت
👈 امروز، در بیشتر پمپ بنزینهای بین راهی، علاوه بر پمپ بنزین، خدمات دیگری مثل «سوپرمارکت»، «رستوران»، «سرویس بهداشتی»، «خودپرداز»، «محل استراحت»، «محل بازی کودکان»، «کافی شاپ»، «کارواش» و غیره نیز ارائه میشود
👈 درآمد پمپ بنزینهای بین راهی بیشتر از این خدمات جانبی به دست میآید تا از فروش بنزین
👈 کاتلر میگوید برای اجرای بازاریابی جانبی باید به این دو اصل پایبند باشیم:
1️⃣ نیازهای مختلف مشتریانمان را در نظر بگیریم نه صرفا محصولی که میفروشیم
🔸 اگر پمپ بنزینهای بین راهی فقط به فکر محصولشان بودند، شاید فقط محصولی مثل گاز سیانجی را به کسب و کارشان اضافه میکردند
🔸 اما آنها به نیازهای مختلف «مسافران» فکر کردند، با این که آن نیازها با محصولی که اساس کسب و کارشان است، هیچ ارتباطی ندارد
2️⃣ ساختارشکن باشیم
🔸 عرضه بسیاری از محصولات، بر اساس یک سری عُرف و روال رایج انجام میشود. مثلا عُرف رایج این است که کلاسهای اِمبیاِی باید در یک موسسه آموزشی و در داخل کلاسهای درسی تشکیل شود
🔸 یک موسسه آموزشی در نیویورک، آمریکا برای اجرای بازاریابی جانبی، این عُرف را زیر پا گذاشت
🔸 این موسسه در تحقیقاتش متوجه شد که بسیاری از مشتریان هدفش، افرادی هستند که صبحها با قطار از شهرهای اطراف نیویورک میآیند و بعد از ظهرها هم با قطار به شهرشان برمیگردند و معمولا یک ساعت و نیم تا دو ساعت در صبح و بعد از ظهر در راه هستند
🔸 برای همین، موسسه مذکور تصمیم گرفت کلاسهای اِمبیاِی خود را داخل قطار برگزار کند